تجلي قرآن در شعر انوري

پدیدآورسیدمجید راستگو

تاریخ انتشار1388/09/16

منبع مقاله

share 273 بازدید
تجلي قرآن در شعر انوري

سيد مجيد راستگو
آفرين بر تو كآفرينش را
هرچه گويي چنين، چنان باشد
40) مضمون اين بيت با مضمون آيه‌ي زير نزديك است:
اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَيئاً اَنْ يقولَ لَهُ كُنْ فَيكُونَ .فرمان نافذ خدا ( در جهان) چون اراده‌ي خلقت چيزي كند، به محض اين‌كه گويد: موجود باش،بي درنگ موجود خواهد شد. (يس،آيه 82)
لغو سبع المثاني سخنش
لعنت منهيان سبع طباق
42) تركيب «سبع المثاني» كه به عقيده‌ي برخي، نام ديگر سوره‌ي حمد است، از اين آيه گرفته شده است:
وَلقَدْ آتَيناكَ سَبْعاً مِنْ المَثاني وَ الْقُرآنَ الْعَظيمِ.‌اي محمد! همانا هفت آيت (يا ثنا و دعا) و اين قرآن با شكوه را بر تو فرو فرستاديم. (حجر،آيه 87)
چون گره بر ابروي قهرت زند
آسمان گويد كفي الله القتال
43) بيت تلميح دارد به اين آيه:
وَرَدَّ اللّهُ الّذينَ كَفَروا بِغَيظِهِمْ لَمْ ينالوا خَيراً وكَفَي اللّهُ الْمُؤمِنينَ الْقِتالَ و كانَ اللّهُ قوياً عَزيزاً.
و خدا، كافران را (درجنگ احزاب) با همان خشم و غضبي كه به مؤمنان داشتند، بي آن‌كه هيچ خير و غنيمي‌به دست آورند، نا‌اميد برگرداند و خدا، امر جنگ را (به فرستادن باد صرصر و سپاه فرشتگان غيبي) از مؤمنان كفايت فرمود؛ كه خدا بسيار توانا و مقتدراست. (احزاب،25)
بر دوام تو عدل توست دوام
عدل باشد بلي دليل دوام
غرض ذات تو بود ارنه نگشتي
بني آدم به كرمنا مكرم
46) بيت تلميح دارد به آيه‌ي كرامت:
وَلَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِن الطَّيباتِ وَ فَضَّلْناهُم عَلي كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً.
وما فرزندان آدم را بسيار گرامي‌داشتيم وآنان را به مركب برّ و بحر سوار كرديم (وجهان جسم و جان را مسخّر انسان ساختيم) و از هرغذاي لذيذ و پاكيزه به آنان روزي داديم و بر بسياري از آفريده هاي خود برتري و فضيلت كامل بخشيديم. (اسراء ،آيه70)
بي رونقا كه باشد بي بأس توسياست
بي هيزما كه باشد بي تيغ تو جهنم
47) هيزم جهنم به اين آيه اشاره دارد:
… فَاتَّقوا النّارَ الَّتي وَقودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَة اُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ.
پس بپرهيزيد از آتشي كه هيزمش، مردم بدكار است و سنگ‌هاي خارايي كه قهر الهي براي كافران فراهم كرده است. (بقره،24)
و نيز آيه‌ي:
وَ اَمّا القاسِطونَ فَكانوا لِجَهَنّمَ حَطَباً.
و اما ستمكاران ، هيزم برآتش جهنم گرديدند. (جن،آيه 15)
ظلم كردم ز جهل بر تن خويش
پدرم هم ظلوم بود و جهول
48) ظلوم وجهول بودن آدمي‌مطلبي است كه درآيه‌ي معروف «امانت» بدان اشاره شده است:
إنّا عَرَضْنا الأمانَةَ عَلَي السَّماواتِ والأرْضِ وَ الْجِبالِ فَاَبَينَ اَنْ يحْمِلْنَها وَاَشْفَقْنَ مِنْها وَحَمَلَها الاِنْسانُ اِنَّه كانَ ظَلوماً جَهولا. ما بر آسمان‌ها و زمين و كوه‌هاي جهان (و قواي عالي و داني ممكنات) امانت را عرضه كرديم. همه از تحمل آن خودداري ورزيدند و انديشه كردند تا انسان (ناتوان) پذيرفت و انسان هم (درمقام آزمايش و اداي امانت) بسيار ستمكار و نادان بود (كه بر راه جهل و عصيان شتافت ). (احزاب،آيه 72)
ور نسيم عنايتش بجهد
روح يابد از او عظام رميم
نسيم لطف تو با خاك ار سخن گويد
حيات و نطق پذيرد از او عظام رميم
49و50) دراين دو بيت، «عظام رميم» برگرفته از اين آيه است:
وَضَرَبَ لَنا مَثلاً وَ نَسِي خَلْقَهُ قالَ مَنْ يحْي العِظامَ وَ هِي رَميمَُ. و براي ما مثلي (جاهلانه) زد. او گفت: اين استخوان‌هاي پوسيده را، باز كه زنده مي‌كند ؟‌ ( يس،آيه 78)
بسته دست خلقتني من نار
باس او بر خلقته من طين
آتش خاطرت نموده قيام
به جواب خلقته من طين
51و52) هر دو بيت به داستان آدم و شيطان اشاره دارد كه خداوند معترضانه از شيطان پرسيد: چرا بر آدم سجده نكردي؟‌
قالَ ما مَنعَكَ اَلاّ تَسْجُدَ اِذْ اَمَرْتُكَ قالَ اَنَا خَيرًُ مِنْه خَلَقْتَني مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ.
خداي متعال بدو فرمود چه چيز تو را مانع شد كه بر آدم سجده كني و چون تو را امر كردم،نافرماني كردي؟ پاسخ داد:من از او بهترم؛زيرا مرا از آتش و او را از خاك آفريدي. (اعراف،آيه 12)
شاعر با بهره گيري از اين آيه مي‌گويد بأس و قهرممدوح من تا آن‌جاست كه ديگر شيطان نمي‌تواند خود را از آدم برتر داند.
چالاك تر از عصاي موسي
فرخ قلمت گه مآرب
54) اين بيت تلميح دارد به اين آيه‌ وَما تِلْكَ بِيمينِكَ يا مُوسي قالَ هِي عَصاي اَتَوكَّؤُا عَلَيها وَ اَهُشُّ بِها عَلي غَنَمي‌وَ لِي فيها مَآرِبَُ اُخْري.
و‌اي موسي! اينك بازگو تا چه به دست داري؟‌موسي در پاسخ خطاب رب العزة عرضه داشت: اين عصاي من است كه بر آن تكيه مي‌زنم و گوسفندانم را مي‌رانم و از درختان براي آن‌ها برگ مي‌ريزم و نيازهاي ديگر( چون مدد راه رفتن و دفع دشمن و…) را نيز با آن انجام مي‌دهم. (طه،آيات 17و 18)
چالاكي عصا به تبديل آن به اژدها است دراين آيه‌ اشاره دارد :
فَاَلْقي عَصاهُ فَاِذا هِي ثُعْبانَُ مُبينَُ. موسي هم عصاي خود را افكند كه ناگاه اژدهايي عظيم از آن عصا پديدار گرديد . (اعراف،آيه 107)
بشكند امتداد انعامش
به موازين قسط بر شاهين
56) تركيب «موازين قسط»را از اين آيه‌ برگرفته است: وَ نَضَعَ الْمَوازينَ الْقِسْطِ لِيوْمِ الْقيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسًُ شَيئاً وَ اِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَينا بِها وَ كَفَي بِنا حاسِبينَ. و ما ترازوهاي عدل را براي روز قيامت خواهيم نهاد و‌به هيچ نفسي ستم نخواهد شد و اگر عملي به قدر دانه‌ي خردلي باشد، درحساب آريم و تنها دانش ما از همه‌ي حساب‌گران كفايت خواهد كرد.(انبياء،آيه 47)
اي ز رشك رونق بزمت سليمان را خداي
از تضرع كردن «وهب لي» پشيمان يافته
57) عبارت «هب لي » تلميح دارد به درخواست حضرت سليمان از خداوند كه در اين آيه آمده است :
قالَ رَبِّ اغْفِرْلي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لاينْبَغي لاَِحَدٍ مِنْ بَعْدي اِنَّكَ اَنْتَ الوَهّاب.عرض كرد: بارالها! به لطف و كرمت از خطاي من درگذر و مرا ملك و سلطنتي عطا فرما كه پس از من، احدي لايق آن نباشد .همانا تو‌اي خدا تنها بخشنده‌ي بي مثالي! (ص،آيه 35)
گر نفاذ ديو بندت بأس آهن بشكند
درع داوودي كند در دست‌ها زين پس پري
58) عبارت «بأس آهن» اشاره دارد به اين آيه‌ي :… وَ اَنْزَلْنا الْحَديدَ فيهِ بَأسًُ شَديدًُ وَ مَنافِعَُ لِلنّاسِ….
و آهن (وديگر فلزها) را كه در آن هم سختي (جنگ و كارزار) و هم منافع بسيار بر مردم است فرو‌فرستاديم.(حديد، 25)
«ذكر داوود» تلميح دارد به زره بافي داوود كه در آيه‌ي زير به آن اشاره شده است:… وَ اَلَنّا الْحَديد. و آهن سخت را (چون موم) به دست او نرم گردانديم.(سباء، 10)
من بنده در اين خدمت ميمون كه به عونش
خضراي دمن كسب كند مهر گياهي
هر كه سعي بد كند در حق خلق‌
هم‌چو سعي خويش بد بيند جزا
هم‌چنين فرمود ايزد در نباي
ليس للانسان الا ما سعاي
60و61) اين دو بيت افزون بر تضمين آيه‌ي:و إن لَيسَ للإِنسانِ إلاّ ما سَعي. و نمي‌داند اين‌كه براي آدمي‌جز آن‌چه به تلاش (و كار) خود انجام داده (ثواب و جزايي) نخواهد بود. (نجم،39)
به آيه‌ي: و جَزاءُ سَيئَةِ سَيئَةَُ مِثْلُها….
و انتقام بدي مردم مانند آن بد رواست (نه بيشتر) . (شورا،40)
نيز اشاره دارد.
ز راه رحمت و حكمت، عموم اشياء را
طريق كسب كمالات خاص بنموده است
63) بيت اشاره دارد به اين آيه :و الَّذي قَدَّرَ فَهَدي. آن خدايي كه هر چيز را قدر واندازه‌اي داد و به راه كمالش هدايت كرد. (اعلي،آيه3)
مشاعل فلكي را ز كارخانه‌ي صنع
بهين و خوب‌ترين رنگ و شكل فرموده است
64) بيت ياد شده اشاره دارد به آيه‌ي زير:انّا زَينَا السَّماءَ الدُّنيا ِبزينَةٍِ الْكَواكِب.
ما نزديك‌ترين آسمان را به زيور ستارگان بياراستيم . (صافات، 6)
سوار روح به چوگان ياي نسبت او
ز كوي گردون گوي كمال بربوده است
65) عبارت «ياي نسبت» درباره‌ي روح به اين آيه‌ اشاره دارد: فَاذا سَوَّيتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ روحي فَقَعوا لَهُ ساجِدين.
پس چون آن عنصر را معدل بيارايم و در آن از روح خويش بدمم، همه (براي حرمت وعظمت آن روح الهي) براو سجده كنيد. (حجر، 29)
به نزديك خواجه بدم چند روز
بلانفع دنيا و لا آخرة
دگر باره رفتم به نزديك او
فتلك اذاً كرة خاسرة
66و 67) مصراع چهارم اقتباسي است با اندك دگرگوني از اين آيه: قالوا تِلْكَ اذاً كَرةًُ خاسرة?ُ. (در قيامت آن‌گاه كه زمين بلرزد و آن رويداد عظيم رخ دهد، كساني ترسان و لرزان گويند:‌آيا ما به حالت پيشين خود باز خواهيم گشت؟) گويند:‌در اين صورت بازگشتي زيان‌بار خواهد بود. (نازعات، آيه12)
چو از روي معني بهشت است بزمت
تو مي‌خور كه مي‌مي‌نباشد حرامت
68) اين بيت بر پايه آياتي چون:‌وَ اَنْهارًُ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبينَ. و جوي‌هايي از باده‌ي گوارا براي نوشندگان است. (محمد،آيه 15) بنا نهاده شده كه يكي از نعمت‌ها و لذت‌هاي بهشت را باده دانسته است؛ باده‌اي حلال و گوارا. شاعر با قياسي نابجا و استدلالي ناروا، بزم ممدوح خود را بهشت و باده نوشي او را در آن بزم بهشت گون، حلال شمرده است.

مقالات مشابه

نقد ديدگاه مستشرقان در مورد تاثيرپذيري قرآن از اشعار عصر نزول

نام نشریهقرآن پژوهي خاورشناسان

نام نویسندهاسماعیل ابراهیمی, محمد جواد اسکندرلو

تناصّ قرآنی و روایی در شعر عبدی کوفی

نام نشریهعیون

نام نویسندهغلام‌عباس رضایی هفتادری, فیض‌الله مددی

تجلّی قرآنی- شاعرانه حضرت علی(ع) در شعر کهن فارسی

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهاحمدرضا یلمه‌ها, مسلم رجبی

تاثیرپذیری شمس مغربی از قرآن مجید

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهاسماعیل آذر